ادامه جونکوک با عصبانیت و داد گفت:بگو ببینم بایس اولت کیهه هااا من که از ترس به خودم میلرزیدم گفتم ت..تو...توی..تویی. به خنده گفت خخ من یهو جدی شد و گفت من نیستم از کجا معلوم جاسوس نباشی هااا؟ من ترسو گزاشتم کنار و گفتم تویی چرا باید دروغ بگم هاا و بعدنم تو چرا فال گوش واستادی هاا بگو ببینم به تته پته افتاد و گفت دلم خواست و تو میکاپ ارتیست منی نه نامی پیشش چیکار میکردی ادامه درکامنت شرطانرسیده
ژانر:

پاسخ به

×